وبلاگ نشریه دخترانه "اوج"

۳ مطلب با موضوع «اشک» ثبت شده است

تا کی؟

یا رب نظر تو برنگردد...

.

امروز #شیخ_نمر در عربستان، دیروز #شیخ_زکزاکی در نیجریه و روزهای قبل #شحاته در مصر...

و هر روز در یمن و سوریه، خیابان های پاکستان و میدان های بحرین و ...

و جرمشان؟ احتمالا حب علی و آلش...

تا کی؟

زیاد به "تا کی" فکر میکنم. و مدام می گویم "الیس صبح بقریب؟"

و بیشتر میخوانم "الهی عظم البلا و برح الخفا و ..."

و باز فکر میکنم یعنی قرار است بلا از این عظیم تر شود؟ امیدمان از همه، بیش از این قطع شود؟ زمین و آسمان بیشتر از ما دریغ کنند؟

نمی دانم قرار است چه شود اما تحمل شنیدن هر روزه ی این خبرها سخت تر و سخت تر می شود. شنیدن خبر شیخ نمر چنگ به روحم انداخت...

اما امید ندارم که این آخری باشد

که ای کاش باشد

این روزها ندبه خواندن برایم بیشتر معنا دار است...

بگذریم از این سوز دل ها

بگذریم که تمامی ندارد.

اما سوختن وقتی بیشتر و بیشتر می شود که می بینی دولت مردانت_همان سران قدرتمندترین کشور شیعی در منطقه_ فقط به محکوم کردن و ابراز تاسف بسنده می کنند و در برابر خشم انقلابی مردم کشورمان چنان موضع می گیرند که انگار در برابر دشمنند.(هرچند رفتار از سر بغض سرکوب شده ی مردممان اشتباه بود) اما مگر نباید موضع گیری در برابر اشتباه یک دوست با خطای دشمن متفاوت باشد؟ 

می نشینند و نگاه می کنند که چه طور یک دولت جنایتکار و نوچه هایش در کمال وقاحت با ما قطع رابطه می کند و عزت ایرانی را زیر پا له میکند.

بگذریم از این دلناله ها که تمامی ندارد.


شنیده ام این آخرین نامه ی شیخ به مادرش است. زیبا است...


به مادر صبورم ام جعفر؛ در هر حال خداوند را سپاس می‌گویم؛ مادرم خداوند را به خاطر هر چه که در تقدیر ما نهاده است شکرگزار باش. تقدیر الهی بهتر از تقدیر ماست و انتخابش بهتر از انتخاب ماست. ما چیزی را انتخاب می‌کنیم اما همواره خدا بهترین را برای ما برمی‌گزیند. ما چیزی را می‌خواهیم و به خدا می‌گوییم که آنچه که خیر است برای ما پیش بیاور. خداوند پاک و منزه است و هیچ کسی در این دنیا جز با مشیت الهی نمی‌تواند حرکتی بکند، هیچ چیزی از چشم و اراده خدا پوشیده نیست.

مادر همین کافی است؛ مادامی که امور مقابل چشم و تحت اراده خدا باشد همین کافی است. همین برای ما کافی است. خداوند تو را حفظ کند و در پناه خود نگهدارد و خداوند همگان را حفظ کند.

                                  شیخ نمر

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نوشین

شنبه های تلخ

 

برایم شنبه ها تلخ است

    تلخ تر از زقوم جهنم ...

صبح های شنبه که میشود غم بزرگی سینه ام را پر میکند . شنبه ها باید زیبا باشند چون آغار یک هفته جدید است ، چون امید را تازه میکند تا جبران کنیم هفته گذشته را . صبح شنبه باید خدا را شکر کرد که با تمام اشتباهاتمان فرصتی دیگر در اختیارمان گذاشته است تا زندگی کنیم تا باشیم و جبران کنیم .  در کنار همه ی اینها شنبه ها برایم تلخ است . شنبه تلنگر بزرگی است از طرف خدا برای تک تک مان .

میدانی شنبه چه معنا دارد ؟! شنبه یعنی پایان یک جمعه دیگر ! یک جمعه دیگر گذشت و او را ندیدیم ؛ صدای " انا المهدی " اش را نشنیدیم ؛ از رویش محروم شدیم . خدا خیلی ظریفانه اثبات میکند بی لیاقتیمان را ! شنبه یعنی بی لیاقتی ما از دیدار روی یار ؛یعنی هنوز گنه کاریم ؛ هنوز مرد نشده ایم برای یاری اش ...

شنبه ها میگویند یک بار دیگر غروب جمعه تمام شد ولی صدای قدمش را نشنیدیم . صبح شنبه ها از غروب جمعه ها هم برایم دلگیرتر است . چرا که غروب جمعه که تمام شود هنوز چند ساعت دیگر دلخوشم به آمدنش ، مدام با خود میگویم هنوز جمعه تمام نشده هنوز فرصت است ؛ این جمعه حتما می آید . اما شنبه که میشود ؛ یعنی پایان یک هفته انتظار به پاییز ختم شد ...

هر روز هفته ، از صبح تا شب به انتظار ظهورش نفس میکشم . یکشنبه که تمام میشود میگویم دوشنبه هست ، سه شنبه هست ، چهارشنبه . پنج شنبه و جمعه ...

تک تک لحظه های روز جمعه را به امید شنیدن صدای زیبایش سپری میکنم ؛ گوشه ای نمی نشینم برای دیدنش ! تلاش میکنم تا شرمنده اش نباشم ... شب جمعه را با غم بسیار سر به بالین میگذام و بازهم صبح شنبه ...

بیایید روزهای زندگی مان را با معنا سپری کنیم . هر ثانیه روزهایمان حرفی برای گفتن دارند که ژرفای آن یعنی" مهدی ( عج ) " یعنی " فریدی " که چشم انتظار ماست ! یعنی " شریدی " که هنوز هم دعای گوی ما شیعیان گنه کار است .

خدایا

این هفته را هم به پایان میرسانم تنها با این امید که صبح شنبه ها با لبخند مولایم بیدار شوم ...

الهی

عاجزانه درخواست میکنم شنبه هایم شیرین شوند ؛ به شیرینی شراب طهور بهشتی ...

 

فرید : تنها / شرید : کنار گذاشته شده . از القاب حضرت مهدی ( عج )


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه.م

فریادهای بی صدا ...

مولای من ؛ مهدی جان

نمیدانم این شب ها کدامین چاه میزبان اشک های توست

  ولی خوب میدانم که اگر سرت را بیالا بیاوری ، زمین طاقت نخواهد آورد و میبلعد ما بشر بی لیاقت را ...

بس است دیگر !

دیگر بس است آرام گریستن

امشب سرت را بالا بگیر و فریاد بزن ؛ بگذار کرات و موجوداتش بفهمند  خون دل خوردنت را ، ما زمینیان که غرق در گناهانمان

نمیشنویم صدایت را ، شاید آنان بشنوند

فریاد بزن که آرام بودنت ما را به چاه سیاه فراموش کردنت سپرده ...

راستی امشب بر کدام مصیبت اشک میریزی ؟؟

 بر فرق شکافته علی (ع) و یتیمی اولادش یا بر یتیمی کودکان فلسطینی و یمنی ؟

بر ما شیعیان غرق در غفلت یا بر خودت غرق در تنهایی ؟

          شاید هم بر صبر خدا ...

خدایا

به حق این شبهای عزیز ، گوشهایمان را برای شنیدن صدای زیبایش لایق بگردان ...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه.م