آنچه قبل از طرح در ذهنم پررنگ شده بود مدت زمان 45 روزه اش بود..تقریبا چیز دیگری از طرح نمیدانستم! و خب مسئولان بسیج استان هم _که خدا خیرشان بدهد_ چیز خاصی نمی گفتند. 
درحالیکه طرح ولایت هم نیاز به آمادگی قبلی دارد و هم ارزشش را! 
خلاصه که هیچ چیز دلگرم کننده ای وجود نداشت که من 45 روز از تابستان عزیزم را بعد از پاس کردن و نکردن یک سری درس چغلِ نا خَش بگذارم روی "طرح ِ الله اعلم"!
ولی من رفتم "طرح ِولایت"...
 می گذرم از داستان رفتنم ... و سعی میکن بپردازم به چیز های مفید تر، مثل محتوای طرح و آثارش روی یک دانشجوی طرح ولایتی..
ما در این 45 روز سه دوره گذراندیم.. در هر دوره دو کتاب تدریس میشد و درسهای هردوره پیش نیاز درسهای دوره بعد بود.
در طرح به ما 6 کتاب آموزش میدادند که به ترتیب می نویسم:
معرفت شناسی، خدا شناسی، انسان شناسی، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست
همه چیز از اینجا شروع میشود.. 

"آیا معرفت یقینی وجود دارد یانه"

یعنی چه؟؟
الان برای شما می گویم

به طرف میگویید حجاب داشته باش! می گوید حجاب چون نظر شماست بسیار محترم است ولی من عقیده دیگری دارم.. یکی سوالی میپرسد، شبهه ای مطرح میکند، دوساعت _تازه آنهم اگرجواب داشته باشی_ برایش توضیح میدهی، در می آید میگوید این نظر شماست! یعنی اسایا منی ک سوال میپرسم، تنها و تنها قصد گرفتن حالت را دارم چون آخرش خواهم گفت این نظر تو است! خیلی از متفکران ِ دیگر نظر دیگری دارند. اصلا درست و غلطی وجود ندارد. فقط مجموعه ای از نظرات وجود دارد. اصلا بقیه را ول کن. ما چرا کله مان را چونان کبک فرو کرده ایم در این تعالیم! و میگوییم این است ولاغیر! میدانی چند مکتب در جهان وجود دارد?? میدانی چند راه برای سعادت پیشنهاد شده؟؟ میدانی که بیشتر آن مکتب ها ب بیشتر سوالاتی ک برای ما پیش می آید جواب میدهند و اتفاقا قانعت هم میکنند؟؟ خب پس تو چرا این مسیر را انتخاب کردی?! 
تو چرا میگویی قطع به یقین عقیده من درست است و هیچ خللی درآن راه ندارد؟؟ _نخیر_ تو فقط یک متعصب سر دربرف فرو کرده ای!
 
بعله بعله! اتفاقا اوایل طرح دقیقا همین چیز ها را روزی چند بار با همین لحنی که من گفتم برای شما تکرار می کنند که خوب ِ خوب به پوچی و نهلیسمی مبتلا شوید!
 
وبعد یک سری استاد که در موسسه امام خمینی زیر نظر آیت الله مصباح کار ِعلمی میکنند و همه یک دکترای دانشگاهی(و چه بسا چند!) و سطح بالای حوزوی دارند برای شما این مسایل را کاملا فلسفی و استدلالی باز میکنند. در این کلاسها مطرح کردن هرشبهه ای مجاز است. حتی زیر سوال بردن وجود خدا...و اصلا نصف کلاس استاد فقط دارد زیر سوال میبرد و خون یک مشت بچه بسیجی را که مثل پف فیل در ظرف روغن داغ بالا پایین می پرند به جوش می آورد!
 
اواسط طرح به چیزهای زیادی فکر میکنی یا بهتر است بگویم اندیشه های باطل زیادی ذهنت را بی خودی درگیر میکند... که آیا ارزش داشت 45 روز از تابستانم را دستی دستی بدهم بروم روش استدلال یاد بگیرم!؟ من اصلا چه کار دارم به این کارها... حالا آیا تفکرات من هیچ تغییری کرده است؟؟ اصلا فرض کنیم یک نفر به سیاست اسلامی شبهه ای وارد کرد، من می توانم از معرفت شناسی تا فلسفه سیاست را برایش توضیح بدهم؟؟(چون مطالب کاااملا بهم پیوسته است)
تازه اگر یادم مانده باشد و... 
اصلا آیا اولیت من این بود؟؟ آیا بهتر نبود بروم بنیه ی تشکیلاتی ام را تقویت کنم یا بیشتر راجع به زن بخوانم یا بیشتر کتابهای ادبی بخوانم یا اگر خیلی درسخوانم به درسم بپردازم یا استراحت کنم یا... 

اما همه ی این چیز ها باطل است. یا بهتر بگویم زور شیطان است برای منحرف کردن ذهن تو ...
طرح که فقط این تاثیرات را ندارد... خب بدیهی است که نمی توانی به یک انسان شبهه پراکن! از اول معرفت شناسی تا آخر فلسفه سیاست را توضیح بدهی!
 
فایده این درسها و خیلی بیشتر، این فضا، روی ذهن خود توست...
برکتش را آن روزها سخت حس میکنی...

طرح ذهن تو را خانه تکانی میکند...
به ذهن تو اندیشیدن یا بهتر بگویم استدلالی و دقیق و با در نظر گرفتن همه جوانب اندیشیدن را آموزش میدهد. 
بگذریم از روح معنوی عمیق ِطرح، که 20 سال است در وجود یک عده دانشجوی دغدغه مند دمیده شده...
و بگذریم از اثرات فوق العاده طرح که من بعد از ازدواجم، در زندگی مشترک باهمسرم _بوضوح_ احساس میکنم...

اگرچه بسیج همیشه برای من مقدس و عزیز بوده و از تمام سفر هایی که رفتم و فعالیت هایی که در آن انجام دادم چیزهای زیادی آموخته ام...
اما طرح، 
          زیبا ترین هدیه بسیج به من بود...

از جمله های طرح ولایتی