چطور می شود انسان غم داشته باشد و راضی باشد؟
۱۱ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۳
نیلوفر
واقعا عالی بود کل وبتون سلامت باشین و تندرست
صحبتِ جانانه
وووو
چه سوالی:|
باید برای انسجام جواب کمی فکر کنم
حاج آقا پناهیان گفته جوابش رو ها!
چه سوالی:|
باید برای انسجام جواب کمی فکر کنم
حاج آقا پناهیان گفته جوابش رو ها!
سمانه
سلام عزیزم. فکر می کنم این دو تا مساله از هم تا حدی جدا هستند. یعنی وقتی کسی به مقام رضا می رسد از خوشی و خوشحالی نمی رسد که بعد با غم مقام رضایش بریزد پایین..
مقام رضا سطحش خیلی بالا تر از غم های سطحی دنیاییه...
امیدوارم راضی و قانع باشی و در جمیع احوال متواضع...
...:: بخاری ::...
سلام.
ب بزرگی گفتند یک نصیحت کن. گفت مرنج ومرنجان...
گفتند مرنج ک مشخص است. ولی نمیتونا ک نرنجید! مگر میشود کسی ب ناحق چیزی ب ما بگوید وما نرنجیم! نهایتش اینکه برنجیم ولی بگذریم.
گفت نه. نرنجید.
گفتند چطور؟
گفت کسی ک از «خود» اش گذشته باشد، خود را نمیبیند. دیگر خودی نمیماند ک رنجیده بشود...
ب بزرگی گفتند یک نصیحت کن. گفت مرنج ومرنجان...
گفتند مرنج ک مشخص است. ولی نمیتونا ک نرنجید! مگر میشود کسی ب ناحق چیزی ب ما بگوید وما نرنجیم! نهایتش اینکه برنجیم ولی بگذریم.
گفت نه. نرنجید.
گفتند چطور؟
گفت کسی ک از «خود» اش گذشته باشد، خود را نمیبیند. دیگر خودی نمیماند ک رنجیده بشود...
فاطمه
سلام فاطمه جان طاعات قبول حق . خیلی سخته و خیلی تمرین میخواد . اگه راصی باشی به رضای خدا هرچی توزندگیت پیش بیاد میتونی باهاش کنار بیای چون مطمئن شدی که خدا حواسش هست آیت الله بهجت میگن هنگام غم و مصیبت استغفار زیاد بگید چون مایه آرامش هستش
سمانه
یعنی آدمی که شاکره دل ندارد که ناراحت بشه؟؟مگر پیغمبر ما نبودند که وقتی فرزندشون از دنیا رفت گریه می کردن و می گفتن من خدایا گریم از سر دل تنگیه. از سر ناشکری نیست...
مگه سال وفات عمو و همسرشون رو عام الحزن نگذاشتند؟؟
اون وقت پیامبر که نعوذبالله ناشکری نمی کردن...
اصلا غم تو وجود آدمه... میگن ما به اندازه ی غمی که از خار توی پاتون دارید ازتون گناه پاک می کنیم....
گرچه آدم وقتی غمش زیاد میشه واقعا سخت میشه زندگی براش... ولی این شاید بخاطر اینه که ما هنوز به اون رضا نرسیدیم...
یاسمن
بعضی وقتا آدم از بعضی اتفاقات حرصش میگیره یا از ته دل غمگین میشه ولی تو دلش میشینه توجیه خدایی میاره تا آروم بشه و ر نهایت میبینه که رضایت داره. حالا شاید چون داره طلب مغفرت میکنه و راضیه که متوجه شده یا اینکه متوجه شده داشته راه اشتباه رو انتخاب میکنه و به خاطر تصحیح تصمیمش راضیه و ...
اینا احساسات شخصیم بود...
سمانه
سلام مجدد بر فاطمه السادات عزیزم.
که ان شاالله به مقام رضا برسه...
راضیه و مرضیه ان شاالله.
چشم. ان شاالله گوش میدم
به قول خودت غم داریم تا غم...
مومن که کلا محزونه
ولی خب بنظرم احساس رضایت و شکرگزاری یک احساس کلیه که بر کل زندگی حاکم میشه.
و اگر احساس غمی باشه، غم در لحظه است. یعنی بخاطر یک موضوع خاصی
خب آخه اینا که تناقضی ندارن.
خب جواب منو بده بجای ارجاع.
آدم باید کم کم به زندگی راضی بشه. به تقدیر راضی بشه و بعد هر اتفاقی بیفته، گرچه غم لحظه ای. ولی خب با ناراحتی میگه الهی شکر.
شکر گذاری در لحظه است که بده. ینی این که آدم از خوشی ها شکرکزار باشه. البته این دیگه تسلیم بقضائک و راضیا برضاک و اینا نیست. این راضی از خوشیه. که کلا هنری نیست.
نمی دونم متوجه منظورم میشی یا نه؟
یاسمن
نمیدونم والا! گاهی تشخیصش واسه خود آدم هم سخت میشه!
نوشین
فاطمه جان به نظرم فکر کردن به یک هدف فوق العاده بزرگ میتونه ادم رو به اینجا برسونه
من این اتفاق رو فقط توی زندگی معصومین و شهدا دیدم
امروز داشتم خاطرات همسر شهید باکری رو میخوندم دقیقا همین رو توی زندگیشون میدیدی
خانمشون چند جا گفتن حمید تو اوج علاقه به من و بچها رفت
خیلی عجیبه ولی هست
چون میدونن این دردها باعث خوشبختی جاودان میشه به خاطر همین با علاقه دنبال دردمند شدن میرفتن
من این اتفاق رو فقط توی زندگی معصومین و شهدا دیدم
امروز داشتم خاطرات همسر شهید باکری رو میخوندم دقیقا همین رو توی زندگیشون میدیدی
خانمشون چند جا گفتن حمید تو اوج علاقه به من و بچها رفت
خیلی عجیبه ولی هست
چون میدونن این دردها باعث خوشبختی جاودان میشه به خاطر همین با علاقه دنبال دردمند شدن میرفتن
سمانه
سلام مجددتر
ببین عزیزم من حرفهای تورو قبول دارم، ولی خب هنوزم میگم احساس رضایت کلیه. یعنی منظورم اینه که نفسی که راضیه میشه و ان شاالله مرضیه... نفس راضیه، کلا راضیه و در هرموردی البته راضیه. ولی کلا به قضای الهی راضیه. درمقابل شرایط جدید نباید بره خودشو با اون شرایط وفق بده یا با خودش کلنجار بره. بلکه هرچه از دوست رسد نیکوست. منظور من از کلا اینه... کلا یعنی هرچه از دوست رسد...
اگر دارم اشتباه می کنم بهم بگو
چپ و راستش کردیم دیدیم دلش می خواهد برای دخترها باشد.
گفتیم مهربانی را بریزیم توی قلب دخترها، دلشان را نرم کنیم بعد که واژه ها نگاهشان را گرفتند، باهم حرف بزنیم. به یاد هم بیاوریم که دختریم و خواهریم و روزی همسر می شویم و بعد مادر، آنوقت بهشت می شود زیر پایمان...
بعد فکر کردیم و فکر کردیم، دیدیم نه، اینهمه توی این چند صفحه و لای این چند واژه جایش نمی شود. مهربانی هم آنقدر توی کلمه هایمان رقیق نمی شود که بریزیمش توی قالب قلب های شما و نگاهتان کلمه هایمان را نوازش کند
و دخترانگی ها بازهم خودشان را لابلای درس و مشق و دانشگاه و خوابگاه قایم می کنند و متانت و کم روییشان اجازه نمی دهد سر بلند کنند بین این بزرگهای توخالی.
فکر کردیم و فکر کردیم دیدیم کار را باید بدهیم به دست بزرگتر ها...
آنوقت بود که بوی یاس پیچید توی فکر هامان و احساس کردیم مهربانی به اندازه جا شدن توی قلب تمام دخترها لغزان و رقیق شده.
پس به نام "حضرت مادر" شروع کردیم اوج دخترانه مان را...
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
- بهمن ۱۳۹۶(۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵(۱)
- فروردين ۱۳۹۵(۱)
- اسفند ۱۳۹۴(۱)
- دی ۱۳۹۴(۳)
- آبان ۱۳۹۴(۱)
- مهر ۱۳۹۴(۵)
- شهریور ۱۳۹۴(۲)
- مرداد ۱۳۹۴(۱۱)
- تیر ۱۳۹۴(۲۵)
- خرداد ۱۳۹۴(۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۴(۱)
آخرین مطلب
-
۹۶/۱۱/۰۸محض دلتنگی
-
۹۵/۰۲/۰۵برای ساکن بهشت
-
۹۵/۰۱/۰۵دامن گیر
-
۹۴/۱۲/۱۲امان از اسفندها...
-
۹۴/۱۰/۲۰تا کی؟
-
۹۴/۱۰/۱۹طرح اللهُ اعلم!
-
۹۴/۱۰/۰۹لازمه بدونم؟!
-
۹۴/۰۸/۰۳عاشورای متفاوت من
-
۹۴/۰۷/۲۹بزرگترین نعمت
-
۹۴/۰۷/۲۹اینفوگرافیک تنها مسیر
آخرین نظرات
-
۳۰ آبان ۹۵، ۲۳:۳۹ - فاطمه ساداتچقدر این شهید بزرگار عمیق و دقیق گفتند...
-
۳۰ آبان ۹۵، ۲۳:۳۵ - فاطمه ساداتسلام نوشین جان فقط میتونم باهات ...
-
۱ مرداد ۹۵، ۲۰:۱۷ - ر-ز -جاییییییییییی ولله!
-
۱ مرداد ۹۵، ۲۰:۱۴ - ر-ز -جاشکم درومد خصوصا از نوشته ی عکسش. ...
-
۲۱ ارديبهشت ۹۵، ۲۰:۴۳ - بنت الهدی .ماون نوشته تو عکسش خیلی قشنگه که ...
-
۲۶ فروردين ۹۵، ۰۱:۳۱ - ر-ز -جکو عکس /ابجی؟
-
۱۲ اسفند ۹۴، ۲۳:۰۸ - Mr. Moradiالتماس دعا
-
۹ بهمن ۹۴، ۱۵:۱۲ - ر-ز -جخیلی عالی بود. ممنون. دعا کنید ...
-
۹ بهمن ۹۴، ۱۵:۰۶ - ر-ز -جالهی! عظم البلا تر از این؟!
-
۳۰ دی ۹۴، ۲۰:۴۹ - زهراانقلاب کردند و تو باید میراثی از ...
نویسندگان