تق.......آااااااااااآآآآآآآآآآآاااااااااخ اََااااااااااااَاَااااَ ماااااامااااااااان

کودک صف جلویی مان بود که از کودک دیگری کتک خورده بود هنوز 2سال بیشتر نداشت .تقریبا  صدای گریه و جیغ اوکل مسجد را پر کرده بود. تمام حواسم در نماز به این کودک و حرکاتش بود !

کودک رو به مادر و با صدای هر چه تمام تر داد می زد و نگاهش را از مادرش بر نمیداشت و انگار منتظر حمایت مادرش بود!تامادر با چادرش کودک دیگر را به عقب حل می داد و بعد از سجده  اشک های کودکش را پاک می کرد کودک ساکت می شد. با هر عکس العمل مادر گریه کودک فروکش می کرد و نگاهی پیروزمندانه به کودک رقیب می انداخت و دوباره با نگاهی به مادر گریه را از سر می گرفت و منتظر تنبیه شدید از طرف مادر بود...

من که در صف عقب بودم و به عنوان شخص سوم، فقط نظاره گر داستان بودم  وقتی صدای گریه کودک را شنیدم تقریبا داشتم پروبال می زدم که نماز تمام شود همه ی فکر و ذکرم شده بود کودک و گریه های کودک نمیدانم مادرش چه حسی داشت ولی میتوانستم درک کنم که حمایت مادر چقدر امید میداد به کودک کتک خوده ی صف جلوییم انگار که تمام دنیا پشت کودک است نه فقط یک مادر...



پ.ن:به قول حضرت اقا خدا این نمازا رو از ما قبول کنه :)

23584194429122110788238928311189415465.jpg (180×210)