سلام دوستای گلم. 

امروز ماه عسلو دیدین؟؟ یکی میگفت نه من ماه عسل نمی بینم چون فرداش جوکاش به دستم می رسه!!

در هرصورت این برنامش برخلاف معمول خیلییی قشنگ بود. داشت خوابم می برد. اما همین که موضوعو فهمیدم خواب از چشام پرید... موضوع این برنامه -که می تونید ادامشو تو برنامه ی بعدی ببینید- داستان "آن بیست و سه نفر" بود.(لینک) داستان 23 تا نوجوون که بزرگترینشون چندسالی از من کوچکتر بوده و کوچکترینشون بعد از 9 سال اسارت تازه همسن من شده. هنوز هیچ کدوم هیچ مویی رو صورتشون نبوده. چقدر طعمه ی رسانه ها شده بودن، چقدر بهشون فشار اومده و چقدر مرد بودن، باورم نمی شد که چند تا اسیر کم سن، این تصمیما رو بگیرن... و به معنی واقعی کلمه حماسه بیافرینند...


دلم گرفت... خوش بحال اونها... که امامشون اینقدر زیبا ازشون یاد می کنه (لینک). امروز داشت آقا رو نشون می داد. پای تلویزیون میخکوب بودم، برعکس خیلی از مسولین که اینقدر این پا و اون پا می کردن و انگار روی زیلو نشستن آزارشون می داد. گاهی اوقات خوشحالم از اینکه آقا نمی شناستم. که نمی دونه که دارم برای این مملکت و این نظام صاف صاف می چرخم و هیچ کاری نمی کنم و یکی تو نوجوونی کارهایی می کنه که صدتا امثال من تا آخر عمرم نمی کنیم...

هی خدا هممونو به راه راست هدایت کن به حق این ماه عزیز...


پ.ن. کتابشم مثل اینکه خیلی زیباست. خوبه اگه تو تابستون بخونیم.